♦♦---------------♦♦
من حس مرگی بعد دیدارم
یا مثل برگی پای دیوارم
دارد نگاهت می کنم هر روز
شب ها تو را تا صبح بیدارم
رازی که در قلبم فرو ، هستی
تنها تو را فهمیده خودکارم
پایان من پایان رنگینیست
از خوشه ، گندم زار می کارم
از خستگی در پا توانم نیست
یک خسته از راهی نه هموارم
آخر تمامت می کشد من را
یک تار مویت می شود : دارم
جانا نمی شد مال من باشی ؟
باخود تو را هر روز . . . کم دارم
♦♦---------------♦♦
#نیماخاص